برزگری پند به فرزند داد، کای پسر
این پیشه پس از من تو راست
مدت ما جمله به محنت گذشت
نوبت خون خوردن و رنج شماست
….
هر چه کنی نخست همان بدروی
کار بد و نیک ، چو کوه و صداست
….
گفت چنین ، کای پدر نیک رای
صاعقه ی ما ستم اغنیاست
پیشه آنان ، همه آرام و خواب
قسمت ما ، درد وغم و ابتلاست
ما فقرا، از همه بیگانه ایم
مرد غنی ، با همه کس آشناست
خوابگه آن را که سمور و خزست
کی غم سرمای زمستان ماست
تیره دلان را چه غم از تیرگیست
بی خبران را چه خبر از خداست
پروین اعتصامی
کربلا لطفی بکن
کربلا! گردی به روی ما بپاش
تا که این ابنِ یزید ها حُر شوند
کربلا! در کوره ات مارا بپز
شاید این خشت های گِل آجر شوند
کربلا! این شاخه های پیر را
ول نکن تا اینچنین انبُر شوند
کربلا کاری بکن جوری شود
دشمنان از دوست هامان دلخور شوند
کربلا! مارا تمامی گریه کن
چشم ما باید همه شُرشُر شوند
گریه بر هر درد بی درمان دواست
گریه می باید که سنگها دُر شوند
کربلا! لطفی بکن تا جام مان
در محرم از ولایت پُر شوند
شیعه به خون عزیزان به ما رسید
با مرگ سرخ شهیدان به ما رسید
از بیشمار حیله ابلیس ها گذشت
تا این امانت انسان به ما رسید
تا که خدای غدیر برگزیدمان
فریاد عاصی شیطان به ما رسید
اسلام و خمر را چو به یک جام هم زدند
بر نیزه معنی قرآن به ما رسید
ما گرچه یکهزار سال دیرتر آمدیم ولی
گوی و میانه میدان به ما رسید
ما با عنایت حق روسفید شدیم
در پاسداشت حق چو دوران به ما رسید